شیرین زبونیه تابستونی
پسرکم این روزایه گرم تابستونو توو خونه با مامانش میگذرونه. اولایه تعطیلات یکم سخت بود حوصلش توو خونه تنهایی سر میرفت چون به شلوغی مهد عادت کرده بود هنوزم گاهو بیگاه دوست داره یه سر بره حیاط با بچه های همسایه پایینی بازی کنه ولی خوب هوا گرمه جز عصر نمیشه بیرون رفت. جدیدآ با حرفاش بدجور میخندونتمون. دیشب توو ماشین هر کیو میدید میگفت دزد.. باباش گفت اینجور نگو همه دزد نیستن از دستت ناراحت میشن. امیرعلی گفت؛ مهسا همش اینجوری میگه ..بابا گفت: بقیه هرچی میگن که تو نباید تکرار کنی پسرک شیطون گفت؛ خوب مهسا میگه منم مجبورم یاد بگیرم ////////// دیشب لب دریا آلاچیق کناری یه خانواده نشسته بودن که یه آقا پسری دو سه سال بزرگت...
نویسنده :
مامان امیرعلی گلی
17:27